سفر ماه


اشک اسمان

هرکی خوابه خوش به حالش ما به بیداری دچاریم...

همسفر یادت هست؟

باورم باور تنهایی چشمان تو را باور کرد،

قصه ام خواب لطیف مژه ی عشق شد و،

دست من گرمی دستان تو را باور کرد

؛ همسفر یادت هست؟

آن شبی را که نگاه گل شب بو، به مهتاب رسید؛

آن شبی را که دلم ناز نگاه تو کشید؛

آن شبی را که تو بودی با من؛

همسفر یادت هست؟

بعد دل باختنم،خندیدی؛

عطش دست مرا فهمیدی؛

عشوه ای را به دلم بخشیدی؛

همسفر یادت هست؟

ماه را با سر انگشت نشانم دادی،

دل به تنهایی قلب نگرانم دادی،

با من از رفتن تا ماه سخن ها گفتی؛

همسفر یادت هست؟

که من و تو رفتیم،

عازم جاده ی ماه،

تازه در اول راه،

جذب مهتاب شدی؛

همسفر یادت هست؟

دست من را تو رها کردی،تو؛

پای من را ز رسیدن تو جدا کردی،تو؛

همسفر یادت نیست،

تو به مهتاب رسیدی،

من به تنهایی خود؛

تو گل تازه ی مهتاب شدی،

غرق در شادی خود؛

همسفر یادت نیست،

که مرا بخشیدی، به دل پر غم یک ابر سیاه؛

دور تر از آن ماه...

دیگر از باور چشمان تو باور کردم؛

سفر ماه به این سادگی از ما من ساخت،

باورم باور دستان تو را خوب شناخت؛

همسفر آن شب آخر باورم یادت هست؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:,ساعت 16:59 توسط باران| |


Power By: LoxBlog.Com